حسناحسنا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

حسنا کو چو لو

روز زیارتی امام رئوف

سلام مامانی دیروز روز زیارتی اقا بود من شب قبلش به باباجونی گفتم فردا صبح زود از خواب نانازیمون بزنیم و بریم حرم البته اگه اقا بطلبه اره مامانی صبح ساعت ٦ بود که بیدار شدیم شما هنوز خواب بودی تا ماصبحونه خوردیم شما هم  موقع لباس پوشیدن با بوسهای بابایی بیدار شدی مثل همیشه خنده رو با ذوق زدی اخه همیشه صبح که بابایی میری شما تو خواب نازی  ....... اره خلاصه اقا مارو طلبید رفتم حرم خیلی شلوغ بود تا بابایی شمارو برد کنار ضریح منم زیارتنامه خوندمو چند رکعت نماز هم برای دایی محمد اخه تو وصیتنامه اش نوشته  هر وقت حرم میرید برا من نماز زیارت بخونید ساعت 9/5 بود اومدیم بیرون حرم بعد از اونجا رفتیم خونه مادرجون همه خوب بودند نهار ...
30 مهر 1390

معذرت خواهی

سلام به نینی نازمن جیگر و همه نینیهای ناز مامان ببخشید خیلی وقت بود که مطلب جدیدی برات نزده بودم مامانی قول میده که از این به بعد حتما زود زود بیاد و برات پست جدید بزنه مامان جون اخه به منم حق بده و شماو بابایی باهم و من تنها خسته میشم بابایی که همش دانشگاه تازه شبم که میاد بیچاره خسته دلم براش میسوزه تورو خدا از خدا بخواه که کمکش کنه  مامانی من تازه اینقدر شما شیرین  شدی که نگو البته شرم بهش یکم اضافه کن الهی قربون خندهات بشم من ناناز من جوجومن   تازه میخوام عکسهای جیگر شدنتو بزارم تو وبت تا همه بدونند شما چقدر بلا شدی فدات بشم   ...
30 مهر 1390
1